مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا
ببین در مشرق نیزه طلوع مه جبینها را و بشنو نغـمۀ قرآن مقـطوع الوتینها را ببار ای آسمان كه دختران آفتاب از حجب به روی چهره میگیرند ابر آستینها را نمیخواهد بتابد بر زمین خورشید از آن هنگام كه دیدی بر تن صحرا، تنِ تنهاترینها را دل سنگ كنار جاده از غم آب شد تا خواست ببوسد زخمهای پای آن محمل نشینها را اگرچه داغ تلخی دیدهای اما به لب داری همان شیرینی شكراً لرب العالـمینها را چه نقش یا حسینی بر عقیق قلب تو حك كرد! خـدا از اعتبار انداخت بازار نگینها را تو هم مثل حـسینت آیۀ إنـا فـتـحـنـایی... كه عشقت فتح كرده قلبها و سرزمینها را به آتش میزنـد پـروانۀ شـمـع دمشق تو كه با خون خودش پاسخ دهد هل من معینها را به من یك جرعه از صبرت بنوشان و دعا كن تا بـیـایـم پا به پای مـاتـم تو اربـعـیـنها را |